خداوند در قرآن کریم سوره ی انفال می فرماید:
" اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (2) الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3) أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (4)"
از میان همه ی صفات مومنان، پنج صفت انتخاب شده و در این آیه ذکر کرده است و این پنج صفت، صفاتى هستند که داشتن آن مستلزم داشتن تمامى صفات نیک است و لازمه اش دارا بودن حقیقت ایمان است، به عبارت دیگه اگه این 5 صفت را داشته باشیم تمام صفات دیگر را نیز داریم، صفاتى است که اگر خود ما در آنها تامل و دقت کنیم خواهیم دید که داشتن آن، نفس را براى تقوا و اصلاح انسان و اطاعت خدا و رسول آماده مىسازد.
و آن صفات عبارت است از:
1- ترسیدن و تکان خوردن دل در هنگام ذکر خدا،
2- زیاد شدن ایمان در اثر استماع آیات خدا،
3-توکل،
4- بپا داشتن نماز،
5- انفاق از آنچه که خدا روزى فرموده.
و اگه خوب که دقت کنیم می بینیم که سه صفت اول از اعمال قلب است (یعنی در خود قلب باید اتفاق بیفتد ولازم نیست چیزی را در دنیای خارج انجام دهیم.) و دو صفت آخری هم از اعمال اعضاء و جوارح است (یعنی باید کاری در دنیای خارج انجام شود)، و به ترتیب هم بیان شده است چون نور ایمان به تدریج در دل تابیده مىشود و کم کم زیاد میشود تا به حد تمام می رسد و حقیقتش کامل شود.
توضیح آن چنین است که: مرتبه اول آن که همان تاثر قلب است عبارت است از وجل و ترس و تکان خوردن دل در هنگام ذکر خدا، و جمله" إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ" اشاره به آن دارد.
این ایمان شروع به ریشه دواندن در دل مىکند، و در اثر تفکر در آیات داله بر خداى تعالى و همچنین آیاتى که انسان را بسوى معارف حقه می برد در دل شاخ و برگ مىکند، بطورى که هر قدر مؤمن بیشتر در آن آیات سیر و تامل کند ایمانش قوىتر و زیادتر مىگردد، تا آنجا که به مرحله یقین می رسد، و جمله" وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً" اشاره به این مطلب میکند. جمله" زادَتْهُمْ إِیماناً" اشاره به زیادى ایمان از جهت کیفیت میکند، یعنى ایمانشان شدت وکمال می یابد.
وقتى ایمان انسان زیاد شد و به حدى از کمال رسید که مقام خدا و موقعیت خودش رو شناخت، و به واقع مطلب پى برد، و فهمید که تمامى امور به دست خداوند سبحان است، و او یگانه خدایی است که تمام موجودات بسوى او بازگشت مىکنند در این موقع بر خود واجب مىداند که بر او توکل کرده و تابع اراده او شود، و جمله" وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ" اشاره به همین معنا است.
و وقتى ایمان به حد کاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان بسمت عبودیت معطوف کشیده می شود و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت مىکند، و این عبادت همان نماز است، علاوه، بسوى اجتماع نیز کشیده میشود حوائج اجتماع خود را برآورده مىکند، و نواقص و کمبودیها را جبران مىنماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق مىنماید، و آیه" الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ" همین معنا را مىرساند.
" أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ" این حکمى است که خداوند کرده و فرموده: ایمان حقیقى تنها در دل آن کسانى ثابت و مستقر گشته که داراى پنج صفت بالا باشند، و به همین جهت هم اجر کریم ایشان را مطلق ذکر کرده و توضیح نداده که چیست بلکه فرموده:" لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ". پس صفات کمال و ثواب و اجر عظیمى که اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجرى است که مؤمنین حقیقى داراى آنند. و اینکه فرمود:" لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ"، منظور از درجات مراتب قرب به خدا است و کلمه" مغفرت" به معناى گذشت الهى از گناهان است، و" رزق کریم" نعمتهاى بهشتى است که نیکان از آن ارتزاق مىکنند.
من نمی دونم رزق کریم که خدا در این آیه درباره اش صحبت کرده و به بنده هاش وعده داده چیه اما از خدا میخوام که انشالله روزی تک تک شما عزیزان بشه!