مهمان خدا

دلنوشته های یه بنده خدا

مهمان خدا

دلنوشته های یه بنده خدا

نماز خوب چگونه بخونم؟

شاید برای شما هم سؤال شده باشد که چگونه میشود یک نماز خوب خواند، امام صادقg به یار خود حماد در روایتی یک نماز خوب را آموزش داده است که روایت آنرا برایتون می آورم انشالله اینگونه نماز هامون را بخونیم:

قال: قال لى‏ ابو عبداللَّه جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام یوماً: یا حمّاد تحسِنُ أن تصلِّىَ؟ قال فقلت یا سیّدى أنا احفظ کتابَ حَریزٍ فی الصلاة.

حمّاد نقل میکند روزى حضرت ابو عبداللَّه جعفر بن محمّد صادق علیه السلام به من فرمودند: اى حمّاد آیا خوب مى‏توانى که نماز بخوانی؟ عرض کردم اى سرورم، من کتاب حریز را که در بیان آداب نماز تصنیف کرده است حفظ هستم. (منظور حماد این بود که به آن‌چه عوام انجام میدهند کفایت نکرده ام و به کتب بزرگان در باب نماز نیز مراجعه کرده‌ام.) «حریز» اثر ابن عبداللَّه سجستانى است که اصالتا اهل کوفه بوده است به این دلیل که به سجستان براى تجارت بسیار سفر مى‏کرد به سجستانى مشهور شد. و علماى رجال او را ثقة و ازاصحاب و راویان احادیث حضرت صادق علیه السلام شمرده‏اند، و چندین کتاب از تصانیف او نقل کرده‏اند.

 فقال لا عَلَیْکَ یا حَمَّاد قُمْ فَصَلِّ.

سپس فرمود حضرت امام علیه السلام که بر تو قصورى و ننگى نیست، اى حمّاد برخیز و نماز گذار.

قال: فَقُمْتُ بینَ یَدیْهِ مُتَوَجّهاً إلى القِبْلَة فاسْتَفْتَحْتُ الصلاةَ فرکَعْتُ وَ سَجَدْتُ.

حمّاد گفت پس در برابر آن حضرت علیه السلام رو به قبله ایستادم، نماز را شروع کردم و تکبیرةالاحرام گفتم و رکوع و سجود به جا آوردم.

فقال یا حمّاد: لا تُحْسِنْ أنْ تُصَلّىَ ما أقبَحَ بِالرجُلِ مِنْکُم یأتى علیه سِتّونَ سنة اوْ سبعون سنةً فلا یُقیمُ صلاةً واحِدَةً بِحُدوُدِها تامَّةً.

پس چون حضرت امام علیه السلام ملاحظه نماز من نمود، فرمود اى حمّاد خوب نماز نمیخوانی! چه قدر برای افرادی از شما که شصت یا هفتاد سال عمر میکنند زشت است که نمیتوانند یک نماز را با آداب و حدودش به جای آورند.(مراد امام علیه السلام که فرمودند قصوری بر تو نیست این است که یادگیری چیزی که انسان نمی داند اشکال ندارد و خجالتی ندارد امّا اینکه دیر برود یاد بگیرد زشت است.)

قال حمّاد فَأصابَنى‏ فی نَفْسی الذُلُّ، فقلت جُعِلْتُ فِداکَ فَعَلِّمْنى‏ الصَلاةَ.

حمّاد گفت که من احساس شرمساری نمودم، پس گفتم فداى تو گردم به من نماز را تعلیم بده.

فقام ابو عبداللَّه علیه السلام مستقبل القبلة منتصباً فَارْسَلَ یَدَیْه جمیعا على فَخِذَیه قَدْ ضَمَّ أَصابِعَةُ وَ قَرَّبَ بین قَدَمَیْه حتّى کان بَیْنَهُما قَدْرَ ثلاث أصابع مُنْفَرجاتٍ و استقبل بأصابع رِجْلَیه جمیعاً القبلة لَمْ یُحَرِّفهما عن القبلة.

پس حضرت ابوعبداللَّه علیه السلام براى تعلیم فرمودن نماز به من ایستاد رو به قبله بر حالى که راست داشته بود قامت خود را، پس فرو گذاشت هر دو دست خود را بر روى ران‏ها در حالى‏که به تحقیق متّصل کرده بود انگشتان‏  خود را به یکدیگر، و نزدیکى داده بود میانه دو قدم خود به حدّى که بود میانه آنها به قدر سه انگشت از هم گشوده، و برابر قبله کرده بود انگشتان هر دو پاى خود را چنان که به هیچ جانب انحرافى نداشت از قبله.

و قال بخشوع: اللَّه اکبر

و امام علیه السلام برای آغاز نماز با خشوع و فروتنى فرمود: اللَّه اکبر.

و امّا خشوع ظاهر مراد از آن آرام نگه داشتن اعضاء و جوارح است و منع نمودن آنها از حرکاتى است که دخیل در نماز نیست، و این نیز مراتب متفاوته دارد.

 ثُمَّ قَرَأ الْحَمْدِ بِتَرْتیلٍ وَ قُل هو اللَّه احَدٌ.

بعد از آن سوره حمد را شمرده  شمرده به همراه رعایت وقف‏ها و ادای حروف از مخارج آنها قرائت کرد، نه این که تند خواند و حرف‏ها را درست ادا نکند. و به همین طریق سوره توحید را نیز قرائت کرد.

ثمَّ صَبَرَ هنیئةً بِقَدْرِ ما یُتَنَفَّس و هو قائمٌ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حِیالَ وَجْهِهِ وَ قالَ اللَّه اکْبَر وَ هُوَ قائم.

و بعد از فراغ از قرائت حمد و سوره درنگ کرد زمانى اندک که گنجایش نفس زدنى داشته باشد. پس برداشت هر دو دست خود را تا محاذى اواسط رو و نرمه گوش‏ها  بالابرد. و گفت: اللَّه اکبر بر حالى که هنوز ایستاده بود و هنوز براى رفتن به رکوع شروع به خم شدن نفرموده بود.

ثُمَّ رَکَعَ وَ مَلَا کَفَّیْهِ مِنْ رُکْبَتَیْهِ مُنْفَرِجاتٍ وَ رَدَّ رُکْبَتَیْهِ ألى‏ خَلْفِهِ حَتَّى أسْتَوى‏ ظَهْرُهُ حَتَّى لوصُبَّ عَلَیْهِ قَطْرَةٌ مِنْ ماءٍ أو دُهْنٍ لَمْ تَزَل لِاسْتِواءِ ظَهْرِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَیْنَیْهِ.

پس از تکبیر به رکوع رفت درحالی که هر دو کف دست را بر زانو گذاشته بود و انگشتان آن حضرت از هم باز بودند و زانو ها را عقب برده بود که اجزای پشت با هم مساوی شده بودند به حدّى که اگر بر آن قطره‏اى از آب یا روغن می ریختند از هیچ طرف نمی ریخت و گردن مبارک را کشیده بود وچشمانش را بسته بود.

ثمّ سَبَّحَ ثَلاثَا بِتَرْتیلٍ فَقالَ: سُبْحانَ رَبِّى العَظیمِ وَ بِحَمْدِه.

سپس 3 بار به حالت ترتیل فرمود: سُبْحانَ رَبِّى العَظیمِ وَ بِحَمْدِه

ثمّ استوى قائِماً فَلَمّا اسْتَمْکَنَ من القِیامِ قال: سَمِعَ اللَّه لمن حَمِدَه.

سپس صاف ایستاد و فرمود:خداوندY میشنود حمد کسانی را که او را حمد میگویند.

ثمّ کَبَّرَ و هو قائمٌ و رفع یَدَیْهِ حیال وَجْهِهِ.

و سپس تکبیر گفت در حالی که دو دست را تا نرمی گوش بالا آورده بود.

ثمّ سَجَدَ وَ بَسَطَ کَفَّیْهِ مَضْمُومَتى الأَصابعَ بَیْنَ یَدَىْ رُکْبَتَیْهِ حِیالَ وَجْهِهِ فَقالَ: سُبْحانَ رَبَّى الاعْلى‏ وَ بِحَمْدِه ثَلاثَ مَرّاتٍ، وَ لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلى‏ شَى‏ءٍ مِنْه وَ سَجَدَ عَلى‏ ثَمانِیَةِ أَعْظم: الکَفَّیْنِ و الرکْبتَیْنِ و أنامِلِ ابْهامَىِ الرِجْلَیْنِ و الجَبْهَةِ وَ الأنْفِ.

و بعد از آن به سجده رفت و پهن کرد دو کف خود را بر حالى که چسبانده بود انگشتان را به هم بر روى زمین برابر زانوها مقابل روى خود.

و مراد چنان که از روایت زراره مفهوم مى‏گردد این است که دست‏ها را مابین زانوها و رو گذاشت محاذى سر دوش‏ها، و در آن حدیث مذکور است که دست‏ها باید قبله زانوها نشود بلکه اندک انحرافى داشته باشد دست راست از زانوى راست به سمت یمین و دست چپ از زانوى چپ به سمت یسار.

پس گفت سُبْحانَ رَبَّى الاعْلى‏ وَ بِحَمْدِه سه مرتبه و نگذاشت و چیزى از بدن خود را به چیزى از آن نچسبانده بود، به این معنى که همه اعضاى خود را از یکدیگر جدا داشت نه شکم را به زانوها چسبانیده بود و نه پاشنه و ساق‏ها را به نشیمن‏ها و ران‏ها و نه‏ دست‏ها را به پهلوها و بر هشت استخوان سجده کرد ، یعنى چنان کرد که هشت عضو او بر وجه میل و اعتماد بر زمین گذاشته شد، دو کف دست‏ها و دو آنیه زانوها و دو بند بالاى انگشتان شست پاها و پیشانى و بینى.

وَ قالَ سَبْعَةٌ منها فَرْضٌ یُسْجَدُ عَلَیها و هِىَ التى ذَکَرَها اللَّه فی کِتابِه فقال أنّ المساجد للَّه‏فلا تدعوا مع اللَّه احَداً، و هى الجبهة و الکَفّان و الرکبَتان وَ الابْهامان، و وضع الانْفِ عَلَى الارضِ سُنَّة.

و فرمود آن حضرت علیه السلام که سجده بر هفت عضو از جمله این هشت عضو واجب است که سجده کرده مى‏شود البته بر آنها و آن هفت عضو است که ذکر کرده اللَّه تعالى آنها را در کتاب خود به این روش که فرموده در سوره مبارکه جن‏ «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». یعنى- و اللَّه اعلم- و وحى شده به من این که

آلات سجده اعضایى که سجود به آنها مى‏شود مرخداى راست و مختصّ به اوست، پس مخوانید با خداى تعالى و شریک مسازید با او کسى را غیر او در سجود خود.

و حاصل آن که امام علیه السلام خبر داد که مراد به مساجد که در این آیه کریمه واقع شده هفت عضو است که آلات سجودند و سجده کردن بر آنها واجب است و آن هفت عضو پیشانى و دو کف و دو زانو و دو شست پاهاست، و گذاشتن بینى بر زمین در وقت سجود سنّت است.

ثمَّ رَفَعَ رأسَهُ مِنَ السجود فلمّا استوى جالسا قال: اللَّه اکبر، ثمّ قعد على فخذه الایْسَر و قد وَضَعَ ظاهِرَ قَدَمِه الْایمَن عَلى‏ بَطْنِ قدمه الأَیْسَر و قال: أستغفر اللَّه رَبّی و أَتُوبُ الَیْه.

و بعد از ان برداشت سر خود را از سجده پس چون راست نشست گفت اللَّه اکبر.

و ممکن است که ترک ذکر رفع یدین در این تکبیر و تکبیر بعد از راه اختصار و اکتفا به ذکر آن در تکبیرات سابقه بوده باشد.

بعد از آن نشست بر ران چپ بر حالى که گذاشته بود پشت پاى راست خود را بر شکم پاى چپ خود.

و چون چنین نشست گفت أستغفر اللَّه رَبّی و أَتُوبُ الَیْه، یعنى طلب آمرزش گناهان مى‏کنم از خدایى که پروردگار من است و بازگشت مى‏کنم به سوى او.

ثمَّ کَبَّرَ وَ هُوَ جالِسٌ وَ سَجَدَ السَجْدَةَ الثانِیَةَ وَ قالَ کَما قالَ فی الاولى‏.

و بعد از آن تکبیر گفت بر حالى که نشسته بود و سجده دوم را انجام داد و ذکر سجده دوم را چنان که گفته بود در سجده اولى انجام داد، یعنى سبحان ربّى الأعْلى‏ وَ بِحَمْدِه سه مرتبه.

وَ لَمْ یَضَعْ شَیئاً مِنْ بَدَنِه عَلى‏ شَى‏ءٍ مِنْهُ فی رُکوُعٍ وَ لا سُجُود و کان مجنّحاً وَ لَمْ یَضَعْ ذِراعَیه عَلَى الارْضِ.

به جز کفّین عضوى از بدن خود را بر عضو دیگر از آن در حال رکوع و نه در حال سجود نگذاشت و آرنج را از بدن جدا کرده بود و آرنج را بر زمین قرار نداشته بود.

فصلّى رکعتین على هذا، و دو رکعت دیگر را هم همینگونه اقامه کرد.

 

الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره‏اى صفحه414